تیرماه بود که یکی از دوستان دوران دانشگاه
با من تماس گرفت و پیگیری پروندهای را به من سپرد. آن روز درباره مشکل توضیحی نداد
و فقط گفت مشکل دعوای مالی است. برای روز پنجشنبه وقت دادم و روز موعود مردی میانه
سال به سراغم آمد که فرد موجهی به نظر میرسید. او از کیفش یک فقره چک درآورد و از
من پرسید که میتوانم آن را برایش نقد کنم یا نه؟
معلوم بود که این چک برگشتی، متعلق به فرد
مهمی است که برای نقد کردن آن نیازمند وکیل شده است. رقم چک بسیار بالا بود؛ یک میلیون
تومان که برای سال ۵۲ ثروت کلانی به حساب میآمد. پای چک را هم فردی امضاء کرده بود
که در آن زمان همه او را میشناختند و خواننده معروفی بود. چک متعلق به گوگوش بود.
طی کردن مراحل قانونی برای دادگاهی شدن
صاحب چک بیمحل، خیلی طول نکشید. خوب میدانستم رای دادگاه دو حالت بیشتر ندارد؛ یا
صاحب چک باید پول را میداد یا راهی زندان میشد. روز دادگاه فرارسید. من و موکلم در
کمال خوش باوری در دادگاه حاضر شدیم. گوگوش هم آمد. کسی هم همرانش نبود. فکر میکردم
برای خودش وکیل بیاورد تا در صورت ناتوانی مالی، راهی زندان نشود اما او فقط وارد دادگاه
شد، به قاضی اعلام کرد مبلغ چک را ندارد که پردازد و از در دیگر خارج شد، بدون اینکه
مشکلی برایش ایجاد شود. قاضی حتی از او یک تعهد ساده هم نگرفت تا دل ما خنک شود.
خاطره جهانگیر مستوفی وکیل دادگستری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر