دو لیتر در دو لیتر صلح نمایشی است به نویسندگی
و کارگردانی حمیدرضا آذرنگ. این نمایش برنده جایزه بهترین نمایشنامه و آهنگسازی و کاندید
بهترین کارگردانی در بخش بینالملل سیامین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر شد.
بازیگران نمایش عبارتند از: فرزین صابونی،
سهیلا صالحی، رامین سیار دشتی، الهام کردا. علاوه بر بازیگران، بهرام شاه محمدلو و
راضیه برومند گویندگی متنها را برعهده دارند. آهنگساز این نمایش مسعود سخاوت دوست
است.
حمیدرضا آذرنگ، کارگردان این نمایش در یادداشتی
مینویسد: «دو لیتر در دو لیتر صلح ادامهای است بر نمایشنامه دو متر در دو متر جنگ
که به شرایط پس از جنگ که در اکثر موارد صلح نام میگیرد، میپردازد. درقالب فانتزی
موحشی که تمام تلاشم آن بود تا هرچه که میتوانم از تلخیاش بکاهم تا شاید آینهای
که در مقابل چشمان شماست دردهایتان را یادآور نباشد. آنچه میدانم در نهایت آنکه هرچه
میدوم کمتر میرسم…»
اینم یه نقد قشنگ از آقای آریو که در سایت تیوال گذاشته شده است
همه کتابهای قانون، بر اساس قانون صفر نگاشته
شده اند و این کتاب، کتابی است کاملا جهانشمول. ترس از نحوه اجرای قانون صفر (صلح)
در وجود هر کس نهادینه شده است.
شیوه بازیگری در تئاتر دو لیتر در دو لیتر
صلح شیوه فاصله گذاری برشت است. راوی واقع شدن ،بازیگر را معطوف به تماشاگر میکند.
همچنین وحدت مکان و زمان مدام در حال شکسته شدن میباشد. یکی از اصلی ترین مشخصه های
تئاتر روایی نیز به خوبی به چشم می آید، یعنی انسان موجودی است پویا، متحول و دگرگون
شونده . در تئاتر دولیتر در دو لیتر صلح با وضعیتی از انعکاس تقارن وار حرکات بدنی
پر کشش و تکرار دیالوگهای متشابه مواجه هستیم که به اقتضای تم برای دستیابی به یکسان
سازی موقعیت های پرسوناژها تلاش میکند. بازیگران در اکثر لحظات بدون کلام و بیشتر از
بیان فیریکی و پانتومیم وار خود استفاده میکنند و صدا پیشگان با زیر و بم کردن صدا، دیالوگ ها را با تنالیته
های متناسب با موقعیت بیان میکنند.
ادبیات نمایشنامه بر پایه سادگی و فاقد
پیچیدگی های فلسفی میباشد و با مطرح کردن مضامینی چون شعار زدگی طرفین درگیر، نبردهای
انتقام جویانه به مثابه بازی های بچگانه، بیهوده بودن آرمانهای اینوریا و اونوریا ،
شکل قانون پذیری و قانون گریزی انسان، تصمیم گیری های بطالت آمیز و مقطعی ، همانندی
شرایط متولیان جنگ و ... با چاشنی طنز تلخ تمامی سعی خود را در رعایت قواعد مینیمالیستی
داشته است. دکور و صحنه که جنبه نمایی دارد، در خدمت متن و ژانر نمایش بوده و در نتیجه
میزانسن ها صرفا بر اساس دیالوگ ها شکل میگیرند و بر همین منوال شخصیت پردازی های اجرا
در حالت انتزاعی به سر میبرند. البته نحوه اجرا گاها سعی در گریز از اصل خود داشته
و با استفاده از رقص سایه ها و بازی با نور ها شکل سمبولیک به خود میگیرد و به غیر
مستقیم گویی روی می آورد.
موسیقی در دور و نزدیک شدن رخدادهای نمایش
و دلالت بر حضور فیزیکی اشیا بسیار موفق عمل کرده است و فضای نمایش با کمک آن به هارمونی
میرسد.
لباس بازیگران و تقارن رنگ آن نسبت به یکدیگر
در عین انتقال پیام اصلی نمایش که آینه وار بودن هر کنش و واکنش ( کارما ) میباشد،
حس کورنگی شخصیت ها نسبت به خود را نیز منتقل میکند.
نتوانستم چرایی و چگونگی لحظه رسیدن به
تجلی کارکترها ( انسان ) را دریابم.
دیالوگ ماندگار : کاش به جای این رودخانه،
یه دیوار بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر