کل نماهای صفحه

جمعه، شهریور ۲۷، ۱۳۹۴

عامدانه عاشقانه قاتلانه


من نسرین سی و دو ساله
من ژاله سی و دو ساله
من سودابه سی و دو سالمه
،،
من این چوبه‌ی دار رو جلوی همه خبرنگارا ماچ میکنم..
میگم همین سند شرافت منه..
ببرید اعدامم کنید..
،،
خدایا ما باهم بی‌حسابیم..
من بچگیِ بچه‌هامو این تو از دست دادم..
اون بیرون هشت سال جنگیدن، آشتی کردن، تموم شد، من هنوز این تواَم..
دیگه خسـته شدم..
بیارید امضا کنم.. میخوام اعدام شم..
،،
این زنایی رو میبینی که مثه ویترین طلافروشی میمونن دیدی عین ویترین زنده همینجوری بخودشون طلا آویزون میکنن جرینگ و جرینگ میان تو خیابون
دیدی هـرچی سـنشـون میره بالاتـر طمع‌کارتـر میشن این طلاهاشونم بیشـتر میشه
من اینارو انتخاب میکردم
،،
آدم تو شرایط که قرار بگیره هـر کـاری می کنه..
،،
ده ســـال گذشت و دوباره دیدمش..
،،
باید بـلـد باشی همون لحظه‌ای که اون هسـتــ رو زندگی کنی، بقیش دیگه مهم نیست..
ولی وقتی که میاد خونه.. وقتی که خونست.. وقتی که هست حتا فقط برای یک ساعت..
،،
میشه ی کاری بکنی ی حرفی بزنی ی چیزی بگی که من باور کنم که تو بیگناه بودی؟؟
آره من کشتم..
اما کیــو؟!..
،،
اون موقعی که صدای نزدیک شدن موتور رو به خودم میشنیدم.. قبل از اینکه پرت شم رو زمین و صدای خورد شدن جمجمم بپیچه تو سرم فقط داشتم به این فکر میکردم که
چقـــدر گشـنمه..
،،
بعضی مـردنا چقــدر الکیه..
،،
لیدی مکبث میگه: من مادر شده‌ام و می‌دانم محبت به طفلی که شیرم را خورده است چقدر لطیف است ولی اگر مانند تو سوگند خورده بودم که کاری را انجام دهم حاضر بودم در حالیکه آن کودک به من لبخند می‌زد لثه‌ی بی دندانش را از پستان خود به زور بر کنم و مغزش را متلاشی کنم..
،،
.
.
من میخوام راه برم.. میخوام تو خیابونای تهران راه برم.. راه برم.. راه برم..

اوتانا فرد کهن

هیچ نظری موجود نیست: