من و ساناز دیشب بالاخره فرصتی پیدا کردیم تا فیلم مارمولک را ببینیم. بعد از ده ساعت کار خسته کننده و رسیدن به سانس ده تا دوازده شب ، تمرکز کردن روی موضوعی که درباره اش نقدهای زیادی قبل از دیدن فیلم خوانده بودم ، مشکل بود. اظهار نظرهای بسیار متفاوتی درباره آن خوانده بودم و همین موضوع بیشتر ترغیبم کرد که فیلم را ببینم. به نظر من این فیلم خیلی هوشمندانه ساخته شده و چنان که بعضی می گویند ، چندان هم سطحی نیست، دلیلش هم همین اظهار نظرهای کاملا متفاوت است. مخاطب عام از جنبه طنز آن و مخاطب خاص از بعد روانشناختی تغییر و تحول آن لذت می برد. تنها نکته ای که من در نقد ها ردّی از آن ندیدم این بود که: این فیلم به نظر من بیشتر به نقد ما می پردازد تا روحانیت چرا که رضا در تمام مدت سعی دارد که به مردم عادی بگوید که بابا جان من را اشتباهی گرفته اید اما آنها نمی خواهند آن را باور کنند. اشتباهاتش را پیش خودشان توجیح می کنند و حتی کار را به جایی می رسانند که خانمی می گوید که او مریضی را هم شفا داده. این روحیه قدیس پروری فقط خاص ما نیست که در بستر تاریخ بیشتر آدمها اینطور عمل کرده اند. از تعداد امامزاده های روستاهای ایران و ... می توان به عنوان شاهد مثال این موضوع یاد کرد. هاله تقدس را دور فرد می پیچیم و او را در جایگاهی قرار می دهیم که دست نیافتنی و نقد ناپذیر می شود. جالب اینجاست که گاهی هم از آنطرف بام می افتیم پایین. به قول رضا مارمولک: آنقدر فشار می آوریم فرد را به بهشت هل بدهیم که طرف از ته جهنم می زنه بیرون. به عبارت دیگه هاله تقدس باعث نقد ناپذیری شده و به سادگی فرد را در مسیر اشتباهاتش تنها رها می کند. در آخر باید اضافه کنم که بخش سطحی فیلم هم به نظرمن به اندازه بخش درونی آن زیبا بود و شما اگر تا حالا فرصت نکرده اید که آن را ببینید حتما سعی کنید یک جوری وقتی پیدا کرده و آن را تماشا کنید
سعید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر