کل نماهای صفحه

شنبه، تیر ۰۴، ۱۳۸۴

پدر خوانده

به این می گویند شانس که یک نفر می شود پدر خوانده وبلاگ نویسی در ایران و طرفدارانش پول می دهند که این آقا برود ایران و گزارشی از انتخابات تهیه کند. بخشکی شانس ما که همزمان با این آقا آمدیم کانادا حتی یک لحظه هم وقت نداشتیم که یک هفته در میان یک زنگ بزنیم به والده محترمه و بگیم که حالمون خوبه چه برسه به اینکه بخواهیم وبلاگ بنویسیم و شش ماه سال را خارج از تورنتو به سفرهای اروپایی و آمریکایی سر کنیم. راستی من از این به بعد توی دهن اونهایی می زنم که می گویند مردم ایران فقیرند و آه ندارند که با ناله سودا کنند چرا که اگر طرفداران یک آدم در سطح حسین درخشان اینقدر پول دارند که این آقا را بفرستند ایران برای پوشش خبری انتخابات پس یک عده ای نباید ... مفت بزنند که وا اسلاما که مسلمانی نیست و مردم گرسنه اند و به این ترتیب آب به آسیاب دشمن بریزند و گندم دشمن را آسیاب کنند و از آن نان بی ناموسی باگت درست کنند. اگر هم این طرفداران کارمندان وزارت خانه خاصی هستند که دیگه به من مربوط نمی شود و تو دهنی را باید بزرگتر ها بزنند

سعید

هیچ نظری موجود نیست: