کل نماهای صفحه

سه‌شنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۵

سرزمین ابراهیم

بی مقدمه می پرسه:" بابا! کشتن کار بدیه! نه؟" و من بدون آنکه مکث کنم می گویم که بله پسرم! خیلی هم بد! می پرسه حتی آقای شکارچی که جوجوهارو می کشه هم کار بدی می کنه! نه؟ می گم درسته! کمی سکوت می کنه و در حالی که من منتظرم ببینم که خوب بعد؟ میگه بیا با لگوها تعمیرگاه درست کنیم که ماشین های خراب رو توش تعمیر کنیم. شروع می کنیم به بازی اما من هنوز گیجم که چطور یک بچه سه سال و نیمه این مساله را متوجه می شود اما ... خوب کاملا مشخص است چون طعم شیرین قدرت را زیر زبان سیاست ندارد
دیروز مشتری داشتم با یک تیشرت جالب! روی لباسش عکس جورج بوش پدر و پسر را داشت با عنوان فیلم جیم کری:"احمق و احمق تر" اما از اون جالبتر تیشرتی بود که امروز توی مترو تن یکی دیدم که روش نوشته بود
You can bomb the world to pieces but not to peace
دیروز هر چه کردم فقط توانستم که تیترهای اخبار را نگاه کنم و روی هیچکدام کلیک نکردم. چون همه انگار از روی هم رج زده بودند و فقط تعداد کشته ها را از خودشان نوشته بودند. به اعتقاد من، آتشی که این روزها در سرزمین ابراهیم خلیل برپاست نه برای امتحان اوست که برای سوزاندن آنچه از او به یادگار مانده است می باشد. سرزمین پیامبری که به اعتقاد تمام ادیان بزرگ دنیا یگانه پرست بود امروز در آتش بزرگترین دروغ تاریخ و به بهانه سرزمین موعود و اشغالی و نمی دانم دیگر چه و چه می سوزد و در این میان کوتوله هایی با لبخندی مرموز که پشت نقاب همدردی شان پنهان است هیزم کش آن شده اند، غافل از آنکه آتشی به این عظمت دیر یا زود دامان همه را خواهد گرفت. راستی چرا واژه های صلح و تفاهم و همزیستی مسالمت آمیز و ... سالهاست که از لغتنامه مردمان پاک شده است؟
سعید

هیچ نظری موجود نیست: