کل نماهای صفحه

جمعه، اسفند ۰۹، ۱۳۹۲

حرف حساب

چند روز قبل مطلبی پیرامون وقایع شهریور 1320 و خروج رضاشاه از ایران میخواندم که به موضوع جالبی برخوردم. در این کتاب ( متاسفانه خاطرم نیست کدام کتاب بود ) آمده بود که روزی که رضاشاه قصد خروج از کشور را داشت در یک ملاقات خصوصی که بین وی و محمدعلی فروغی روی داد، رضاشاه از فروغی پرسید که در صورت رفتن من از ایران تکلیف املاکم چه میشود؟ فروغی هم پاسخ داده که املاک شما جایی نمیتوانند بروند و همینجا میمانند اما عجالتا شما باید بروید. با خواندن این مطلب ناخودآگاه یاد داستان کشته شدن یزدگرد سوم به دست آسیابانی در مرو افتادم که بنا به قول مشهور، آن آسیابان گجستک با دیدن شاهنشاه تنهای ایران در آن بیابان، به لباس و زیورآلات وی طمع کرد و پس از کشتن یزدگرد جسد وی را در رودخانه انداخت و ... . اما در طی این سالها نه ما پرسیدیم و نه اساتید ما گفتند که آخر این داستان مرگ یزدگرد را چه کسی دیده و روایت کرده؟ مگر نه آنکه یزدگرد و آن آسیابان در صحنه قتل تنها بودند و هیچ شاهدی هم حضور نداشته؟ دوربین مدار بسته و مدار باز هم که نبوده!!! یزدگرد هم که مرده و نمیتوانسته بگوید که چه کسی وی را کشته.خود آسیابان هم که نزد کسی اعتراف نکرده که شاهنشاه ایران را وی کشته است!!! پس این داستان از کجا آمده؟؟!! حالا شده است حکایت گفتگوی رضاشاه و فروغی در آن روز کذایی. تا آنجا که من میدانم فروغی هیچ خاطره ای از خود و دوران خدمات اداری اش منتشر نکرده و با سینه ای پر از راز و رمز در گذشته است. رضاشاه هم ماجرای گفتگوی خود با فروغی را نزد کسی فاش نکرده. حالا باید پرسید که پس چه کسانی از گفتگوی خصوصی دونفر پشت درهای بسته آگاهی دارند که اینطور با شجاعت مثال زدنی متن آنرا برای نسلهای بعد فاش کردند و میکنند؟؟؟!!!





هیچ نظری موجود نیست: