کل نماهای صفحه

پنجشنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۹۳

کافه شعر


بعضی حس های درست

خسته کلافه بی دلیل
مانده ام در میان شب و سپیده دم
بیدار خواب هزار و یکی خطا...

انگار چیزی در سینه ام
چنگ می زند به نی نوای مولانا.

تو بخواب!
من منتظر هیچ اتفاق خاصی نیستم
فقط از خودم سوال می کنم
این همه ابر ... آمده
برای چه کسی پیراهن سیاه آورده اند؟

من
خیلی کم

بی هوده ترسیده ام!

هیچ نظری موجود نیست: