آقای روحانی!
دختران در اسید سوخته، ارزش
یک ابراز تاسف ساده را نداشتند؟
آقای رئیس جمهور! شما مشروط شدی
این روزها پی در پی به حقوق نداشتهی دختران
کشورم فکر میکنم و تفکر پوسیده و عقب ماندهی «برخی» از مردان کشورم. به سخنرانی رئیس
جمهور کشورم آن روزی که سرخوش و شادمان چون کودکی چُست و چابک سوگند میخورد در پیشگاه
ملت ایران که پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری و قانون اساسی کشورش باشد.
رئیس جمور مدرن کشور من میداند فیس بوک
یعنی چه و متن سوگندش را با وقار هرچه تمامتر به اشتراک میگذارد که لایک بخورد و
همه بدانند که او مردِ قانون و مرد سوگند است:« من بهعنوان رئیس جمهور در پیشگاه قرآن
کریم و در برابر ملت ایران به خداوند قادر متعال سوگند یاد میکنم که پاسدار مذهب رسمی
و نظام جمهوری و قانون اساسی کشور باشم و همه استعداد و صلاحیت خویش را در راه ایفای
مسئولیتهایی که برعهده گرفتهام بهکارگیرم و خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور،
ترویج دین واخلاق، پشتیبانی ازحق و گسترش عدالت سازم و از هرگونه خودکامگی بپرهیزم
و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است حمایت کنم. در
حراست از مرزها و استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور از هیچ اقدامی دریغ نورزم
و با استعانت از خداوند و پیروی از پیامبر اسلام و ائمه اطهار علیهم السّلام قدرتی
را که ملت بهعنوان امانتی مقدس به من سپرده است همچون امینی پارسا و فداکار نگاهدار
باشم و آن را به منتخب ملت پس از خود بسپارم...»
رئیس جمهور کشور من نمیداند شاید پشتیبانی
از حق و گسترش عدالت دقیقا چه چیزی ست و یا آزادی و حرمت اشخاص کدام است که از آنها
حمایت کند. آخر ما همه میدانیم که آقای حسن روحانی چقدر مدرن است و چقدر خوب بلد اشت
حرف بزند و چقدر حقوقدان است و چقدر و کالت میداند. و فقط اینها نیست که. او رئیسجمور
باحالیست. مگر با همهی ماننشست فوتبال تماشا کند؟؟ مگر خوشحالی نکرد ، عکسش را در
حالی که روی مبلمان خانهاش نشسته بود با آن لیوان دستهداری که قیافهاش برای همه
ما آشناست و لببالب از چای آلبالویی بود توی فیسبوک نگذاشت؟؟
حالا بماند که جز همان رنگ آلبالویی چای
هیچ رد دیگری از همسر گرامی نبود. اما خِب باشد. حسن است، رئیسجمهور است، خوب است.
کمی هورا بکشیم تشویقش کنیم تا بداند وقتی به ما نزدیک میشود خوب است و ما خوشحال
میشویم. اما به قول شازده کوچولو همیشه یک پای قضییه لنگ است. همانجا که حضور خانم
به رنگ آلبالویی چای تمام شد باید میفهمیدم که وقتی رئیس جمهور حقوقدانِ کشورم از
حقوق حرف می زند و آزادی و پشتیبانی منظورش حقوق و آزادی آدمهای خیلی خاص است و نه
مردم ایران. البته چطور میتوان ثابت کرد که حضور یک رنگ آلبالویی در واقع بخشی از
همان حلقهی مردم ایران محسوب میشود؟ نه آقای رئیس جمهور زحمت نکش و با خانوادههای
قربانیهای اسیدپاشی همدردی نکن. نه. آنها سالهاست که یادگرفتهاند توقع بیجا نداشته
باشند.
آقای رئیسجمهور خودت را بزن به کوچهی
علیچپ. به همانجایی که یعنی نمیدانی چه خبر است. انگار نه انگار که توی کشوری که
تو حمایتش میکنی دختران جوانی حقوقشان به راحتی نادیده گرفته شده و البته که در پیشگاه
شما و نظام ازرش روح پرفتوح جناب کنی را هم ندارند که عزای عمومی که سهل است، حداقل
لایق اظهار تأسفی باشند.فقط یک لحظه یک لحظهی کوتاه با خودت فکر کن خواهرانت طوبی
و فاطمه و طاهره در بیست و چند سالگیشان قربانی همین اسیدپاشیهای بیحساب و کتاب
در اصفهان بودند. تنها یک لحطه تصورکن یکی از دخترانت نه فقط زیبایی که چشم هایش را
از دست داده بود.
نه. رئیسجمهور کشور من درسهایش را خوب
نخوانده است. مشروط شدی آقای رئیسجمور . سربههوایی کردی. زیاد رُمانهای ماریوبارگاس
یوسا را خواندهای. هم از درس و مشقت ماندی و هم با مردمان پرو همذات پنداری میکنی
که مُدام اظهار بیاطلاعی میکنی. انگار ما جای دیگری زندگی میکنیم و تو جای دیگر.
حالا که تسلیتت را فرستادی و عزای عمومیات را اعلام هم کردی اما یادت باشد که تعداد
زنان سرزمینت چقدر است و یادت باشد که همین دختران جوان روی تخت بیمارستان به تو رأی
دادند که تو توانستی سوگندی به آن زیبایی بخوری و خودت را پشتیبان معرفی کنی. تو در
امانت هم خیانت کردی، گقتی پارسا و پاسدار این امانتی اما...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر