کل نماهای صفحه

دوشنبه، آذر ۳۰، ۱۳۹۴

جغرافیا

گاهی فکر می کنم زندگی چیست؟ اینکه به دنیا بیاییم و هر یک به شیوه ای منحصربه فرد زندگی کنیم ودر نهایت هم برویم؟ بعد پا می‌شوم روبه‌روی خودم می‌نشینم و می‌گویم:
-یادته؟ عجب لحظه‌ای بود! تو فکر می‌کردی خوشبخت‌ترین انسان جهانی!
به جایم که برمی‌گردم احساس می‌کنم همه چیز جغرافیاست. اساساً از نظر من هیچ علم دیگری در دنیا وجود ندارد جز جغرافیا! اگر جبر این جغرافیا نبود من آن لحظه ناب زندگی را تجربه نمی‌کردم. نه! شاید جور دیگری تجربه می‌کردم. شاید کودکی بودم در رواندا که بعد از سه روز تشنگی و بی‌آبی لیوان آبی را از دست آن مامور بلوند یونیسف می‌گرفتم. چرا باید باور کنم ناب‌ترین لحظه زندگی من از آن لحظه ناب کودک رواندایی زیباتر بوده است؟ من فکر می‌کنم زندگی یک جنس خاصی است. جنس‌اش با زنده بودن هم فرق دارد. اگر جغرافیا نبود من حالا شاید در آن سوی کره زمین همراه یاران‌ام داشتم بار ماهی‌های صید شده در ساحل اقیانوس اطلس را خالی می‌کردم. جغرافیا را فراموش نمی‌کنم تا بتوانم همه باورها و تعصبات و عقایدم را به دست باد فراموشی بسپارم. حتی با این فرمول می‌توان یقه همه پیروزشدگان تاریخ را گرفت و به تمام شکست‌خوردگان دلداری داد. شاید والدین استیوجابز اگر جبرجغرافیا را به سخره نگرفته بودند و به آن سوی آبها نمی‌رفتند چه بسا که او زنده بود و در کنار همه مردم سوریه از صبح تا شب بر بخت بدش تف و لعنت می‌فرستاد. کسی چه می‌داند شاید آن بچه دماغویی که سر کلاس سوم مدرسه‌ای در روستاهای یاسوج مورد تحقیر معلم‌اش قرار می‌گرفت اگر جبرجغرافیایی‌اش کمی سرسازگاری داشت اکنون جای مارک زاکربرگ نشسته بود و 99 درصد از سود کمپانی‌اش را به فقرا می‌بخشید بی‌آنکه مجبور باشد هر شب نگاه شرمسار پدرش را دزدانه ببیند و به روی خودش نیاورد. حتی گاهی ماوراتر هم می‌روم. اگر در روزی که روی این کره‌ی لعنتی زمین، خشکی‌ها تصمیم به جدایی گرفتند تا قاره‌ها تشکیل شوند اتفاقی می‌افتاد که هیچ قاره‌ای از دیگری جدا نمی‌شد انسانها به اندازه بیل‌گیتس و چیناسای آفریقایی زندگی را متفاوت تجربه نمی‌کردند. همه چیز جغرافیاست. اگرچه ذات خراب بشر هم در این همه تفاوت بی‌تاثیر نیست!
                                                           شهرام بهرامی

هیچ نظری موجود نیست: