آیا تابحال با افرادی برخورد کرده اید که در شرایطی بسیار ناخوشایند هستند ولی برای ایجاد تغییر کاری نمی کنند؟ برای کسانی که از بیرون به ماجرا نگاه می کنند چنین رفتاری سوال برانگیز است. روانشناسی به نام سلیگمن به طور اتفاقی متوجه یک پدیده رفتاری شد که تا حدی این مساله را توضیح می دهد.
دکتر سلیگمن و تیمش دو گروه سگ را برای تحقیق انتخاب کرده بودند. در مرحله اول، گروه اول را درون قفس هایی قرار دادند. هر از گاهی یک صدای آژیر کوتاه به صدا در می آمد و سپس به این سگ ها شوک الکتریکی وارد می شد. شوک در حدی تنظیم شده بود که دردناک باشد ولی کشنده نباشد. این سگ ها پس از مدتی شرطی شدند به طوری که می دانستند پس از صدای آژیر، شوک در راه است. در دفعات اول آنها سعی می کردند با کوبیدن به در و دیوار قفس از شوک فرار کنند. ولی پس از چند بار تلاش متوجه می شدند که راه فراری نیست و دیگر دست از تلاش می کشیدند.
در مرحله دوم، پژوهشگران هر دو گروه سگ ها (چه آنها که شرطی شده بودند و چه گروه دوم) را درون قفس هایی قرار دادند که حاوی دو قسمت بود. بدین صورت، زمانی که شوک وارد می شد این سگ ها به راحتی می توانستند از قسمتی به قسمت دیگر قفس بپرند و از شوک فرار کنند. سگ های گروه دوم (که شرطی نشده بودند) دقیقا همین کار را می کردند و با شنیدن صدای آژیر به قسمت دیگر قفس می پریدند. ولی قسمت عجیب آن بود که سگ های گروه اول (که در مرحله قبل شوک را حس کرده بودند) هیچ تلاشی برای رهایی خود نمی کردند؛ فقط سر جای خود می نشستند و زوزه می کشیدند. دلیل این بود که چون تلاش هایشان در بار اول بی فایده بود، به اشتباه فکر می کردند این بار هم تلاش کردن فایده ندارد.
این پدیده در روانشناسی به "درماندگیِ یادگرفته شده" معروف است. گاهی اوقات افراد پس از چندین بار تلاش و نتیجه نگرفتن، به اشتباه فکر می کنند توانایی تغییر شرایط را ندارند و این احساس ناتوانی تبدیل می شود به بی عملی. چنین اشخاصی در شرایط سخت رنج می کشند و گلایه می کنند، ولی برای تغییر دست به عمل نمی زنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر