کل نماهای صفحه

پنجشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۳

دوست

هوای حرف تو آدم را
عبور می دهد از کوچه باغهای حکایات

من همیشه برای رابطه با یک دوست خوب بیشتر از رابطه دوستانه با یک عضو فامیل چه دور و چه نزدیک ارزش قائل هستم. تنها دلیل ساده آنهم این است که رابطه دوستی بر آداب لاجرم و از سر اجبار نیست اما در مورد اعضای فامیل گاهی البته فقط گاهی اینطور نیست و شما چه بخواهید و چه نخواهید مجبور به رفت و آمد و معاشرت با آنها هستید. امیدوارم بعضی ها از این موضوعی که به آن اشاره کردم دلگیر نشوند و قبل از آنکه دلخوری پیش بیاد یه کم بیشتر به آن فکر کنند
بیشتر مواقع ترجیح می دهم که حتی عضوی از خانواده را دوست بنامم چرا که اینطوری خودم را نزدیکتر به آن فرد حس می کنم. حالا چرا این موضوع را مطرح کردم؟ دلیلش این بود که امروز داشتم فکر می کردم که دلم برای تمام دوستانم تنگ شده و هیچ استثنائی هم نتونستم براش پیدا کنم اما در مورد فامیلها داستان یک کمی فرق می کند. راستی چرا اینطوره؟ شاید یک دلیلش اینه که دوستامون رو خودمون انتخاب می کنیم اما فامیلهامون رو نه! وقتی با کسی آشنا می شویم اگر عقاید و رفتارش با ما هماهنگی نداشته باشه اونو از سر خودمون باز می کنیم اما تا حالا شده که بدون دردسر یه عضو فامیلتون رو از سر باز کنید!؟ امروزه با تمام مشغله ای که مردم دارند کمتر می تونند همدیگر را ببینند اما تا جایی که من می بینم اگرهم وقت داشته باشند آن را با دوستانشون می گذرانند. البته این موضوع مثل هر موضوع دیگه ای می تونه استثنا داشته باشه و من منکر این استثنائات نیستم
حالا ارتباط اون شعر بالا با این متن چیه؟ حقیقتا هیچی!! من می خواستم که مطلبی درباره آنچه هادی نوشته بود بنویسم اما هر چه کردم بیشتر از آن دو خط از سهراب سپهری نتونستم بنویسم و نمی تونم که اشاره نکنم که دلم برای تمام اون بحث هایی که با هم داشتیم تنگ شده و هیچ وقت فراموش نمی کنم که گاهی در مسیر برگشت به خونه از جمهوری تا پل سید خندان یا میدان آرژانتین پیاده می رفتیم فقط برای اینکه وقت بیشتری داشته باشیم تا درباره موضوعی صحبت کنیم یادش بخیر
همیشه فاصله ای هست
اگر چه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آوبز و ترد نیلوفر
همیشه فاصله ای هست

" اشعار از سهراب سپهری است"

سعید

هیچ نظری موجود نیست: