وحید مطلبی نوشت به نام اصلاحات و دغدغه هایش را از روی کار آمدن آدمی مثل آقای احمدی نژاد نوشت و در پاسخ به آن هم رامتین عزیز توضیحاتی داد که جالب بود اما به نظرم می توان چیزی به آن افزود و من با اجازه رامتین می خواهم به چند نکته اشاره کنم. نکته اول این است که یک فرق بسیار بزرگی بین مردم ما و مردم افغانستان وجود دارد و آن این است که درصد بالایی از زنان افغانی چادر و پوشیه را قبل از آمدن طالبان بر سر و صورت داشتند. مردمان افغان با درصد بالای بی سوادی، بسیار آماده تر از ایرانیان بودند برای پذیرش حکومت رادیکال مذهبی مثل طالبان بنابراین به عقیده من ساده نیست بردن مردم ایران به سمت حکومت طالبان چرا که مردم ما حتی قشر عام آن، دید مذهبیشان به فرم افغان نیست. دوم اینکه احمدی نژاد اگر هم بخواهد نمی تواند عقبگرد به سالهای دهه شصت کند چرا که حتی آن دسته از آدمهایی که طرفدار او هستند طعمی از آزادی های اجتماعی زیر دندانشان رفته و اگر خودشان هم منکر باشند فرزندانشان جور دیگری فکر خواهند کرد. سوم اینکه حمله نظامی آمریکا فقط چیزی مثل جنگ زرگری بود که عده ای برای ترساندن عام مردم به کار بردند و هرکس که فقط کمی دقیقتر به موقعیت آمریکا در عراق نگاهی بیندازد متوجه می شود که اگر آمریکا امروز تصمیم به حمله نظامی به ایران بگیرد اقلا هفت هشت ده سالی طول می کشد تا ارتش خسته و مردم ناراضی از شرایط بد اقتصادی را قانع کرد به چنین حمله ای. چهارم اینکه آدمهای اینور آب مسلما نظراتشان با آدمهایی که در ایران هستند فرق می کند و این به دلیل موقعیت خاص زندگی و دسترسی به اطلاعات عریان و برخورد با فرهنگهای مختلف است مثلا من به شخصه از زمانی که آمده ام کانادا خیلی فرق کرده ام و مطمئن هستم که اگر امروز برگردم ایران و با هم صحبت کنیم مرا نخواهی شناخت. علت آنهم این است که دید من نسبت به بسیاری مسائل به مرور زمان و در اثر برخورد با اقوام و فرهنگهای مختلف بسیار با گذشته فرق کرده و به نظر خودم بسیار به حقیقت موضوعات نزدیکتر شده است. ببین خیلی ساده است وقتی داخل ایران هستی و دائما با اخبار جهت دار بمباران می شوی چه بخواهی، چه نخواهی جهت فکری ات متمایل به سمتی می شود که ممکن است واقعیت نداشته باشد. اما اگر این موقعیت را داشته باشی که اصل خبری را از منبع اصلی آن بشنوی آنگاه است که داستان و برداشتت از آن به کلی فرق می کند. من وقتی موضوعی را دنبال می کنم تمام نظرات مختلفی را که به آنها دسترسی دارم می خوانم و به مرور هم خودم را عادت داده ام که بخش های غیر ضروری آنها را به طور اتوماتیک حذف کنم. مثلا کیهان می نویسد که وبسایت ضد انقلابی و ... ای به نام ... گفت، در این حالت ذهن من تمام آن اضافات را حذف کرده و فقط به اصل داستان می پردازد. بر اساس آنچه که من قبلا تجربه کرده ام به شخصه نمی توانستم ذهنم را از تمام آن بازی های با کلمات که از ویژگی های خاص سیاسیون جمهوری اسلامی است پاک کنم اما حالا این داستان بسیار متفاوت است. ببین تمام احساساتت بدون اختیار در جهت تایید اصلاح طلبان است اما همانطور که قبلا گفتم چهره سیاسیون در داخل و خارج از ایران بسیار متفاوت است و امثال من و رامتین این شانس را داشته ایم که هر دو را ببینیم و به دیدی کاملا متفاوت برسیم. اما آنهایی که به این اخبار دسترسی ندارند مجبور به حدس و گمان می شوند که نتیجه لزوما منطبق بر واقعیت نیست. در آخر بد نیست این را هم اضافه کنم که امروز رئیسمون آمده بود مغازه و از آنجایی که عاشق سیاست است بحت دوساعته ای داشتیم درباره خاورمیانه. رئیس هشتاد و هشت ساله ما اهل مصر است اما بیش از چهل سال است که در کانادا زندگی می کند و نظرات جالبی هم دارد. می گفت که انتخابات ایران را دنبال کرده و به احمدی نژاد ایمان دارد و فکر می کند که او اهل عمل است و بسیار صادق تر از ملاهاست. او می گفت من این آدم را بیش از هر ملایی قبول دارم و مطمئنم که با آمدن او که سابقه نظامی گری هم دارد آمریکا جرات حمله به ملت بزرگ ایران را نخواهد داشت. می گفت معتقد است که ایشان با سرمایه گذاری های درست در صنایع، دست آنهایی که در حال چپاول ثروت های ملی ایران هستند را از این منابع قطع کند.خوب اینهم برای خود نظری است امیدوارم اینطور باشد
سعید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر