نویسنده: یرزی کوکوچکا
به صخره ای دست زدم و دستم را بالا کشیدم و متوجه شدم نه تنها میتوانم خودم را نگه دارم بلکه میتوانم از آن بالاهم بروم!
به این ترتیب دنیای عمودی خود را کشف کردم!
خاطرات کوکوچای صخرهنورد در «دنیای عمودی من»
کوکوچا در این کتاب سعی کرده است خاطرات کوهنوردی خود را در خلال سالهای 1979 تا 1987 برای خوانندگان شرح دهد.
وی در مقدمه این کتاب نوشته:«خودم را با این اندیشه تسکین دادم که فهمیده بودم هیمالیا متعلق به افراد عادی است. و روزی باز خواهم گشت. باید باز گردم و باز گشتم و این کتاب را نوشتم. در این کتاب جوابی برای سوالهای بیپایان در مورد علت اجرای برنامههای بزرگ به قلل مرتفع و به هیمالیا پیدا نمیشود. هیچگاه لزوم پیدا کردن پاسخ را احساس نکردم. به کوهستانها رفتم و آنها را صعود کردم. فقط همین.»
.... شروع کردیم، حتی یکجا از مقدار کوتاهی طناب فرود رفتیم. امامتوجه شدم که اوضاع پیچیده تر و مشکل تر می شود. حال هیچ چیز نمی دانستیم. آیا مجبور بودیم 100 متر یا 200 متر پایین تر برویم؟ آیا بسیار پایین نمی رفتیم تا بعد مجبور شویم دوباره صعود کنیم؟ آندری موافقت کرد که بهتر است به هر حال در هوای آزاد صعود کنیم. در دمای 40 – درجه روی کوله پشتی هایمان نشستیم و به یکدیگر چسبیدیم. البته هیچ چیزی برای خوردن نداشتیم و جای صحبت از نوشیدنی هم نبود. فقط یک فکر داشتیم که تا روشن شدن هوا دوام بیاوریم، مقاومت کنیم و زنده بمانیم. متناوبا در اوهام فرو می رفتم وقتی بخود می آمد خیال می کردم باید ساعت ها گذشته باشد و می فهمیدم که فقط جند دقیقه ای بیش نگذشته است....
این کتاب رو تازه دانلود کردم .می خوام بخونم . باید جالب باشه .
اگه دوست داشتین شما هم می تونین برین اینجا کتاب رو دانلود کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر