کل نماهای صفحه

یکشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۹۰

گفت و گوی دوتا آدم حسابی







حالا با نیچه در زیر زمین کلیسا نشسته ایم و به گالیله فکر می کنیم  وزمینش.
نیچه می گوید:« راستی هایدگر عزیز به نظر تو زمین قبل از گالیله گرد بود و یا بعدش گرد شد؟»

می گویم : «ببین فردریش عزیز همه چیز را باورهای انسان می سازد چون قبل از گالیله مردم فکر می کردند زمین صاف است خوب زمین صاف بود و بعد از گالیله زمین گرد شد.»

فردریش می گوید:« تو باز هم هایدگر بازی در آوردی. من که فکر می کنم احتمال داشته زمین قبل از گالیله صاف بوده و چون گالیله آدم قلدری بوده و زمین ازش حساب می برده با نظر گالیله تغییر شکل داده و گرد...»

حرفش را قطع می کنم و می گویم:« شاید هم زمین لجباز بوده و چون از کلیسا خوشش نمی آمده بعد از مخالفت گالیله یکهو گرد شده.»

فردریش می گوید :« مزخرف نگو. گوسفند. زمین که مثله من و تو عقل نداره یا گرده یا صاف.»

می گویم:« شاید حرف تو درست باشه . اما هر فرضیه ای قابل بررسیه.حالا باید ببینیم که زمین چطور گرد شده . یک هو یا دو هو یا چند هو؟»

نیچه می گوید:« چند نظریه وجود دارد اول نظریه ی یک هوی افلاطون که میگه:زمین یه جورایی صاف بوده. بعد یک جورایی عاشق گالیله می شه از اون عشق های افلاطونی و همین که از دهن گالیله در می ره که زمین گرده یک هو گرد می شه.»

می پرسم :«نظریه بعدی چیه؟»

می گوید:« نظریه بعدی نظریه دو هوی فرویده که می گه : زمین دچار عقده های روانی بوده و کم کم از اینکه خودش صافه و کره های دیگه گردن دچار عقده های  متعدد می شه و دو هو گرد می شه.»

می گویم:« خوب جالب شد ادامه بده.»

می گوید :«نظریه بعدی نظریه چند هوی همین اصغر شیره ای خودمونه که می گه:اول زمین عاشق بود این یک هو بعد در عشقش شکست خورد این دو هو بعد چون شکست عشقی خورده بود و گیر رفیق ناباب هم افتاده بود معتاد شد به سیخ و سنگ و آتشفشان زد و بیچاره اول جوونی افتاد تو خط اعتیاد و چند هو گرد شد تو خودش.»

می گویم:« برو بابا.خودتی.گرفتی ما رو . بهتره که تو همون نظریه های ابر انسان مسخره ی خودتو بدی.»

می گوید:« عجب دور و زمونه ای شده آدم نمی تونه دو کلام حرف حساب بزنه.»

می گویم:«فردریش پاشو بریم این پرستاره بد جوری داره نگاهمون می کنه.می ترسم دوباره گیر بده و ببرتمون شوک الکتریکی.»

می گوید:«گیر عجب دیوونه هایی افتادیم.»

می گویم:« بلند شو قرصامونو بخوریم داره وقتش می گذره.»

فقط همین جاست که تا حدی به توافق می رسیم و بلند می شویم.



نوشته : علیرضا لبش

هیچ نظری موجود نیست: